رفع مشکل کمبود آرد درسال 62
جمال رهنمایی
افزایش تحریمها و فشارهای بینالمللی برای مجبورکردن ایران به پذیرش آتشبس و طولانیشدن جنگ باعث شده بود تا آرامآرام نشانههای کمبود اقلام عمومی و نان در کشور محسوس شود. دولت نوپای انقلابی که درگیر اختلافات داخلی و هزینههای جنگ بود، در سال 1362برای سامانبخشیدن به اوضاع دست بهکار شد و قوانین ویژهای برای کنترل قیمتها و مقابله با احتکار کالاهای عمومی وضع کرد. نانواییها موظف شدند تا کیسههای آرد را بیرون مغازه و در معرض دید عموم قرار دهند تا مردم مطمئن شوند که نان به اندازه کافی وجود دارد و نیازی نیست که نان را خشک کنند و در خانه نگه دارند. حافظه تاریخی دوقحطی بزرگ قرن معاصر میتوانست وارد عملشده و بر دامنه مشکلات بیفزاید.
بازاریان و اصناف سهم تعیینکنندهای در به ثمررسیدن انقلاب داشتند و خود را در آن سهیم میدانستند. آنها با توسل به قواعد تجارت آزاد و مالکیت خصوصی این محدودیتها را مانع فرایند طبیعی کسب و کار خود میدانستند.
پیروی از منفعت فردی از ویژگیهای بنیادین آدمی و ضروری برای بقای اوست. انسان امروزی با پذیرش قواعد زندگی اجتماعی پذیرفته که بخشی از این منفعت فردی را برای بهدستآوردن منافع بزرگتری کنار بگذارد و محدوده تعادل بین منفعت شخصی و منفعت عمومی همواره مورد مجادله بوده است.
دانشمندان روانشناسی اعتقاد دارند که سلسله مراتب نیازهای بشر درصورتی به مراحل بعدی منتقل میشود که نیازهای ماقبل آن تامین شده باشد و نمیتوان از کسی که نیازهای اولیه او مانند غذا، آب، سرپناه و روابط مطمئن برای تداوم نسل برآورده نشده، انتظار خودشکوفایی، احترام متقابل و احترام به قوانین را داشت و تعداد بیشتری از افراد جامعه درصورت عدمتامین این نیازهای اولیه به مرحله قبلی رشدی خود پسرفت کرده و احترام به دیگران و قوانین اجتماعی را به زمانی پس از تامین این نیازهای اولیه موکول خواهند کرد.
جامعه ایرانی در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود زندگی در امپراتوریهای عظیم و جهانگیر، برخورداری از بزرگترین دانشمندان زمانه و سرآمدی در علوم و تمدن روز را تجربه کرده است و از سوی دیگر فقر، ناامنی، انحطاط و بردگی ناشی از سقوط همین تمدن را نیز در حافظه تاریخی خود دارد. هنگام بروز نشانههای خطر و جنگ هر دو تجربه تاریخی در اذهان ایرانیان فعال میشود و در همان حالیکه مشغول احتکار مایحتاج عمومی بهقدر وسع برای نجات خود در این عرصه است، در گفتوگوهای روزمره و شبکههای اجتماعی این رفتار را نکوهش کرده و به باد انتقاد میگیرد. این تناقض بزرگ، ما ایرانیان را دچار یک رواننژندی جمعی فراگیر کرده که ما امروز هم در آن به سر میبریم.
Be the first to comment